تینــــــــــار

پیام های کوتاه
آخرین مطالبـــــ

گرفتــــار دنیـــا

پنجشنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۲۰ ق.ظ

می گفت

با خود می گفت

با خود از تنهایی ها و فاصله ها می گفت

که چرا؟

که چرا سوسن از من دور است

که چرا سوی چراغمـ این همه کمـ نور است

و نسیمی نیست که بیارد پیغامش

آن نگارین که قلم در شعف یادش نای کشیدن ندارد

غروبش سخت می گذشت

و دلش مثل تنور!!!

چرایش را خوب می دانست

خوب می دانست که غروبش نشانه ی چیست!

خوب می دانست که چرا نسیمی به این دیار نمی وزد

خوب می دانست

باز نگاهی به پاهایش انداخت

دردی همه ی وجودش را پر می کرد

زنجیــــرهای بلورین

اما چگونه می توانست که پر بگشاید؟؟؟؟

این همه را نتوان

الا به راز و نیاز

 

  • هوشنگ مهرابی

گرفتــــار دنیـــا

درد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی